آغاز سخن

مژده موذن‌زاده
مژده موذن‌زاده

دبیر بخش هنرهای تجسمی

آغاز سخن

متن و تصویر دو نظام نشانه‌ای هستند که قابلیت معنازایی و دلالت پذیری بسیاری را در اثر هنری ایجاد می‌کنند تا دایره تفسیر مخاطب را گسترش دهند و باعث ایجاد چالش‌های ذهنی و فکری شوند. این موضوع باعث می‌شود مخاطب را برای مدت طولانی در جلوی اثر نگه داشت تا بتواند لایه‌های معنای متفاوت ایجاد شده را درک کند. در دوران پست‌مدرن با شروع هنر مفهومی متن و نوشتار به اثر هنری ورود پیدا می‌کنند؛ اما در هنر ایران متن و نوشتار از مدت‌ها پیش‌تر، از زمان شکل‌گیری هنرهای سنتی، تذهیب، نگارگری و کتابت وجود داشته است اما از نظر عملکرد و تأثیرگذاری با هنر مفهومی کاملاً متفاوت است.

چندی پیش نمایشگاهی با عنوان «رادیو ملی ایران» در گالری سروستان برگزار شد که اسنادی تصویری و مکتوب از تاریخ و فعالیت‌های رادیو را به نمایش گذاشت. کورش تقی زاده فرصت را مغتنم شمرده و با ارائه یادداشتی از این رویداد هنری به بررسی این نمایشگاه پرداخته است.

«شعر، خلقتی از بطن شاعرانگی» عنوان یادداشت سیما حبیبی می‌باشد. این نویسنده خوش‌ذوق در پاراگراف‌های ابتدایی می‌نویسد، اگرچه تلاش‌ها برای یافتن تعریفی در باب شعر، دیرگاهی است که ذهن بسیاری از ادیبان را به خود مشغول کرده است. اگرچه همۀ مردم، هستی شعر را باور دارند، امّا در بیان چیستی آن، هم‌باور نیستند. سپس به ویژگی‌های شعر و بسط دادن تعریف آن در ایران می‌پردازد.

تنها صداست که می‌ماند...

کوروش تقی‌زاده
کوروش تقی‌زاده

دبیر بخش سینما

تنها صداست که می‌ماند...

نوشتاری بر نمایشگاه رادیو ایران- نگارخانۀ سروستان

گاهی اوقات، برخی چیزها، ناگهان آدمی را از زمان اکنون پرتاب می‌کنند به زمانی در گذشته... گذشته‌ای شیرین و پر از حسرتی بی‌بازگشت. دیدن عکسی، فیلمی یا تصویری، استشمام بویی یا عطری و... مهم‌تر از همه، شنیدن صدایی، نوایی و یا قطعه‌ای موسیقی؛ مرا از خود تهی می‌کند و در سفری پرپیچ‌وخم و لذت‌بخش در زمان به گذشته می‌برد. حتّی به دورانی که به درازای زندگانی من نمی‌رسد.

گوش سپردن به رادیو، همواره برای من همین حال را به دنبال داشته است و حسی غریب امّا شیرین را در من بیدار می‌کند. به‌ویژه تصویر رادیوهای جعبه‌ای چوبی قدیمی و یا نواهایی که باکیفیت بسیار اندک و صداهایی محو و غبارآلود و خش‌دار براثر گذر زمان، مرا به زمان ضبط همان برنامه‌ها و یا تصنیف‌ها می‌برد. گو که در همان زمان می‌زیسته‌ام و آن دوران را به‌خوبی به یاد دارم.

برپایی نمایشگاه رادیو ایران در نگارخانۀ سروستان کرمان، توانست این احساس شگرف را باز برای من یادآوری کند. تاریخچۀ رادیو که بر کاغذهایی به دیوار نصب شد بود، عکس‌های قدیمی و سیاه‌وسفید برخی از خوانندگان، نوازندگان و یا گویندگان رادیو، تصویر نامه‌های اداری آن زمان و همچنین برخی نشریه‌های منتشرشده از سوی سازمان انتشارات رادیو ایران همچون: «رودکی» و به همۀ این‌ها بیفزاییم صدای نرم و محو و کم کیفیت رادیویی که در محیط نگارخانه آکنده بود؛ آدمی را از فضا و مکان روزگار کنونی برمی‌کند و به روزگار پرخاطرۀ نه‌چندان دور تاریخ معاصر ایران می‌بُرد...

شعر، خلقتی از بطن شاعرانگی

سیما حبیبی
سیما حبیبی
شعر، خلقتی از بطن شاعرانگی

شعر، دیرگاهی است که ذهن بسیاری از ادیبان را به خود مشغول کرده است

«هر شعری که شما را تکان ندهد به آن گوش ندهید. هر شعری که شما را نخنداند یا به گریه نیندازد، آن را دور بیندازید...تا شما را یک هیجان و حسی حرکت ندهد، بیهوده شعر نگویید. اول فکر کنید که چه چیزی سایق شعر گفتن شماست. آیا کسی را دوست دارید، کسی را دشمن دارید، مظلومید، فقیرید، شجاعید و می‌خواهید تشجیع‌ کنید، گله دارید، امتنان دارید؟…چه چیزی است که شما را و طبع شما را می‌خواهد به خود مشغول کند و به لباس یک یا چند شعر خودش را به منزل نشان دهد؟ هرچیزی‌که‌ هست همان را با هرقدر فکر و عقل و ذوقی که دارید، همان‌طور که هست، بدون گزافه‌ و با حقیقت و صدق به نظم درآورده یا به نثر بنویسید. شاعر آن است که در وقت تولد شاعر باشد، به زور علم و تتبع نمی‌توان شعر گفت.‌ تقلید الفاظ و اصطلاحات بزرگان و دزدیدن مفردات و مضامین مختلفه مردم و باهم‌ ترکیب کردن، کار زشت و نالایقی است و نمی‌شود نام آن را شعر گذاشت. کسی که طبع ندارد، کسی که از کودکی شاعر نیست، کسی که اخلاق او از مردم عصرش عالی‌تر و بزرگوارتر نیست و بالاخره کسی که هیجان و حسی رقیق و عاطفه تکان‌دهنده ندارد، آن کس نمی‌تواند شاعر باشد.» ملک‌الشعرای بهار در مورد شعر چنین گفته است.